1. خانه
  2. /
  3. کتاب شاعرانگی

کتاب شاعرانگی

نویسنده: یوجین اونیل
پیشنهاد ویژه
3 از 1 رأی

کتاب شاعرانگی

A Touch of the Poet
مترجم:
انتشارات: افراز
٪25
300000
225000
درباره یوجین اونیل
درباره یوجین اونیل
یوجین گلدستون اونیل، زاده ی 16 اکتبر 1888 و درگذشته ی 27 نوامبر 1953، نمایشنامه نویس آمریکایی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات بود.اونیل در هتلی در منهتن نیویورک به دنیا آمد. او برای گذراندن دوران مدرسه، به مدرسه ی شبانه روزی و کاتولیک سنت آلویسیوس فرستاده شد و در آنجا، شرایط سختی داشت و تنها با خواندن کتاب های مختلف به آرامش می رسید.اونیل یک سال در دانشگاه پرینستون حضور یافت اما به دلایلی نامشخص، تحصیلات خود در این دانشگاه را رها کرد.اونیل پس از بهبودی از بیماری سل در سال 1912 تصمیم گرفت تا به صورت تمام وقت به نوشتن نمایشنامه روی آورد.والدین و برادر اونیل به فاصله ی سه سال از یکدیگر جانشان را از دست دادند. این اتفاقات، اندکی پس از شروع موفقیت های او در تئاتر به وقوع پیوست.او در سال های واپسین زندگی اش به بیماری پارکینسون شدیدی مبتلا شد و نتوانست در 10 سال آخر عمرش چیزی بنویسد. یوجین اونیل سرانجام در سن 65 سالگی در هتلی جانش را از دست داد. او در آخرین لحظات زنده بودن گفت: «می دانستم. در هتل به دنیا آمدم و در هتل هم از دنیا می روم.»
قسمت هایی از کتاب شاعرانگی

سارا: گفتی سراغ یه گارسون زن گرفت؟ بهش گفتی که من دختر مالک اینجام؟ مالوی: گفتم. خودت که می دونی، من از این آمریکایی ها زیاد خوشم نمیاد. درست جواب شو ندادم. سر بالا. بهش گفتم تو رفتی همین اطراف یه قدمی بزنی، گفتم هنوز باز نکردیم، چیزی هم آماده نداریم اون هم زد بیرون و سوار کالسکه شد و رفت. سارا: [نگران] امیدوارم رفتارت برخورنده نبوده باشه. قیافه اش چه شکلی بود میکی؟ مالوی: خوب بود، خوشگل بود، البته اگه تو از این جور قیافه ها خوشت بیاد. سفید و بور و چشمای درشت و . . . خوب بود. سارا: درست همون جوری که سایمون گفته بود! چند سالش بود؟ مالوی: دقیق نمی دونم. جوون تر از اونی بود که مادر این باشه! حدودای سی. میگم شاید خواهرشه. سارا: خواهر نداره. مالوی: [نیشخند] پس حتما دوست دخترشه. اومده اینجا چشمای تورو در بیاره! سارا: سایمون هیچ وقت با هیچ دختری نبوده! مالوی: این خودش بهت گفته؟ [تمسخرآمیز] تو هم باور کردی؟! پس دیگه تمومه! سارا: [عصبانی] به تو ربطی نداره! منم احمق نیستم [مکث - نگران] کاش بهش می گفتی مریض شده و آوردیمش اینجا که مجبور نشه تو این هوای گرم تا اونجا بره. مالوی: وقتی اون هیچی نپرسید من چی باید می گفتم؟ سارا: آره! راست می گی. خب دیگه ولش کن هر کی بوده رفته، مهم نیست.

مقالات مرتبط با کتاب شاعرانگی
رؤیای کابوس‌وار آمریکایی در نمایشنامه های یوجین اونیل
رؤیای کابوس‌وار آمریکایی در نمایشنامه های یوجین اونیل
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب شاعرانگی" ثبت می‌کند