کتاب «سگ سیاه» اثر لوی پینفولد، داستانی تصویری، خیالانگیز و استعاری است که به زیبایی تمام، مفهومی پیچیده چون ترس را در قالبی کودکانه و شاعرانه به تصویر میکشد. داستان در خانهی خانوادهی «هوپ» آغاز میشود؛ جایی که ناگهان سگی سیاه و عظیمالجثه بیرون خانه ظاهر میشود. هر یک از اعضای خانواده، این سگ را با شکلی متفاوت و ترسناک تصور میکنند-از ببر و فیل گرفته تا دایناسور و غول-و با وحشت از آن میگریزند. اما در میان این ترس جمعی، تنها کوچکترین عضو خانواده که «فسقلی» صدایش میزنند، جرئت میکند از خانه بیرون برود و با سگ روبهرو شود. فسقلی، با نگاهی بیپیرایه و شجاعانه، دست دوستی به سوی سگ دراز میکند و او را به بازی و گشتوگذار در جنگل میبرد. هرچه ارتباط بین آنها عمیقتر میشود، اندازهی سگ نیز کوچکتر میشود، تا جایی که دیگر به هیچوجه ترسناک به نظر نمیرسد. این سیر تحول نه تنها از ترسی بزرگ به موجودی بیخطر، بلکه از پیشداوری و توهم به واقعبینی و مواجههی دلیرانه اشاره دارد. پینفولد با تصویرگریهای منحصربهفرد و غنی از جزئیات، مخاطب را وارد دنیایی خیالی میکند که در آن، کودک با کنجکاوی و سادگیاش، رمز عبور از پیچیدگیهای روانی بزرگترها را در دست دارد. نام خانوادگی «هوپ» بهدرستی حامل پیام امید است؛ امیدی که در دل فسقلی جوانه میزند و به تمام خانواده بازمیگردد. پیام عمیق کتاب این است که ترسها اگر در تاریکی بمانند، بزرگ و مخوف میشوند، اما با نور شجاعت، میتوان آنها را دید، شناخت و کوچکشان کرد. «سگ سیاه» فراتر از یک داستان کودکانه است؛ این کتاب پلی میان ذهن کودک و دل بزرگسال است. جایی که مفاهیمی چون ترس، اضطراب یا حتی افسردگی، به زبانی ساده، بیآنکه بار تراژدی به خود بگیرند، روایت میشوند. این اثر لطیف به ما یادآوری میکند که گاه بزرگترین شجاعتها در قلب کوچکترینها خانه دارند.
درباره لوی پین فولد
لوی پینفولد از زمان فارغ التحصیلی از کالج دانشگاه فالموث به عنوان نویسنده و تصویرگر کار می کرد. او با آبرنگ و گواش نقاشی می کند و تصاویری از تخیل و حافظه ایجاد می کند. اولین کتاب او، جنگو، برنده جایزه Booktrust در سال های اولیه شد.