شاید برخی چنین میپندارند که نثر نویسی از شاعری آسانتر است. به گمان من چنین نیست. به هم پیوستن معانی گوناگون در موضوعات مختلف، چنان که هر مفهومی در رشتهی عبارت، به صورت حلقهی زنجیری به هم پیوسته در محل خاص خود قرار گیرد و بی هیچ قطع و انحرافی همچون جویباری زلال راست و مستقیم پیش برود؛ کلمات در آن جا به جا نشود و قلب یا حذف بی قرینه در آن راه نیابد؛ مترادفات لفظی یا ترکیبی - در حد نامتعادل - رشتهی پیوستهی معانی را از هم نگسلد؛ بی دلیلی روشن به کلام افزوده یا از آن کاسته نشود؛ هدف اصلی که بیان معنی با روانی و رسائی است از نظر دور نماند؛ کوتاه سخنی یا دراز نویسی معنی را بیش از حد فشرده یا گسسته نکند؛ مساوات در میان لفظ و معنی به شیوه ای متعارف مراعات گردد؛ واژهها از میان الفاظ اصیل و فصیح و شناخته شدهی زبان برگزیده شود؛ هر لفظی درست همان باشد که معنی آن را میطلبد و در ترکیب جمل در همان محلی گذارده شود که بر مبنای قواعد دستوری زبان جای او آن جاست؛ این همه، شرایط و ضوابطی است که در مقام مقایسه با قیود شعری - که در اصل همان وزن و قافیه است - مراعات آن به مراتب دشوارتر به نظر میرسد زیرا در نثر، شرط اصلی تسلسل و توالی معنی است و در شعر، جز در مثنوی، در سایر اقسام چنین نیست. در مثنوی هم اگر نیک بنگریم، توالی و پیوستگی معانی بدان گونه که در نثر هست اگر مراعات نشود -که نمیشود و ضرور هم نیست - بدان عیب نمیگیرند. [فن نثر در ادب پارسی/ پیش گفتار ص۱۹/ دکتر حسین خطیبی/ انتشارات زوار/ چاپ ششم۱۳۹۸]