کتاب حاضر، از مجموعه «ادبیات بی ربطی» و متشکل از داستانهای تجربی با گرایش نوگرایانه است. در این مجموعه سعی شده آثاری با ساختار متفاوت با ادبیاتی که در ایران به چاپ رسیده گردآوری شود. «نمی دانم چطور شد. احساس کردم عاشقش شدهام یا شاید هم بی آنکه شستم خبردار بشود، اسیر هزارتوی معدة تنهایی خانه شدم. این شروع دنیای جدید من بود. زندگی جدید من.»
رمانی به ظاهر مدرنیستی و به تعبیر مالکوم بردبری «خود معطوف» است. نظام دلالتی موجود در رمان مطابق با جهان واقعی نیست و مدلول دالها، درون دنیای داستان قرار دارند.متن، به غایت احساسی و فردگرایانه است اما برخلاف رمانهای مدرنیستی که قهرمان آنها تلاش چندانی برای تغییر وضعیت موجود نمیکند در این رمان، شخصیت قهرمان که همانا راوی داستان است بر اساس تصمیمی فرااحساسی به تکاپو میافتد تا موقعیت خود و زندگیاش را بهبود بخشد تا از آن همه بدبختی و رنج رهایی یابد؛ با اینحال اگرچه با یک دوراهی ناخواسته استعاری مواجه میشود اما در نهایت نتیجه همان خواهد شد که باید. داستان با شروعی مناسب آغاز میشود و با ریتمی قابل قبول پیش میرود.
کتاب روزگار مورچه های کوبایی