کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «پدرم به خاطر زندگی در شهر کوچکی مثل کاشان خسته شده بود، معاون بانک بود و از مدتها قبل درخواست انتقالی به تهران را داده بود. وقتی خبر انتقالیاش رو به خانه آورد بیشتر از همه برادرم «کیانوش» خوشحال شد، چون در رشته مهندسی شیمی دانشگاه تهران قبولشده بود. مادرم توپش وسط زمین بی طرف بود».
کتاب بیست سال و چند روز