سوزی نیمهشب صدای تلقتلوق میشنود، یواشکی به طبقهی پایین میآید و با قطاری روبهرو میشود که در خانهشان میغرد، اما این قطار عادی نیست. قطار سریعالسیر جادویی برای رساندن بسته به ناممکنآبادهاست.
ترولپسری به نام ویلمات، سوزی را سوار قطار میکند و وقتی مسیولیت رساندن بستهی طلسمشده را به او میدهد، دنیای سوزی زیرورو میشود. بستهی مرموز التماس میکند که به مقصد نرسد و سوزی متوجه میشود که سرنوشت ناممکنآبادها در دستهای اوست.