مسافران کشتی بخاری که در سال ۱۹۰۱ از استانبول به مقصد اسکندریه به راه افتاده بود و در میان دودهای غلیظی که از دودکش هایش بیرون می رفت دریا را در می نوردید، پس از چهار روز حرکت به سمت جنوب و پشت سر گذاشتن جزیرۀ رودس و نصف روز حرکت در آب های خطرناک و طوفانی جنوب، می توانستند از دور برج های ظریف قلعۀ آرکاز را در جزیرۀ مینگر ببینند.
سکوت و رفتار سرد دو مسافر جدید اعضای هیئت نصیحت را بیشتر نگران کرد. هدف از این پنهان کاری چه بود؟ چرا حضرت پادشاه با یک کشتی مهم ترین کارشناسان طاعون و بیماری های واگیردار را (دیگری دکتر نوری پاشا بود) به چین می فرستاد؟ اما زیاد طول نکشید تا اعضای هیئت فهمیدند بونکوفسکی پاشا و معاونش به چین نمی روند؛ آنها در مسیر اسکندریه به جزیرۀ مینگر خواهند رفت. بنابراین به موضوع مورد بحث خودشان برگشتند. سه هفته وقت داشتند تا دربارۀ اینکه چگونه اسلام را برای مسلمانان چین توضیح دهند با هم بحث کنند.
خاطرات دکتر نوری پاشا با سرکیمیاگر پادشاه بسیار رسمی تر بود. در کنفرانس ونیز که همراه با بونکوفسکی به نمایندگی از دولت عثمانی شرکت کرده بودند، با تجربه و تلاش بسیاری که از خود نشان داده بود، احترام کیمیاگر را برانگیخته بود. با هیجان برای همسرش، پاکیزه سلطان، تعریف کرد یکی از اولین کسانی که او را در جایگاه یک پزشک قرنطینه نزد عبدالحمید ستایش کرده بونکوفسکی پاشا بود و نه تنها در مدرسۀ پزشکی، که پس از گرفتن مدرک پزشکی باز هم با پاشای کیمیاگر و داروساز دیدار کرده است.