بره کوچولویی به نام فرفری در مزرعهای زندگی میکرد، او با دوستانش بازی میکرد و خوش میگذراند. مامان فرفری هم دوست داشت روز را در کنار دوستانش بگذراند ولی فرفری میترسید از او دور شود و همهجا همراه مامانش بود. تا ناگهان فکری به نظر مامانش رسید. . .
درباره اینگر مایر
اینگر مایر ، روانشناس بالینی و نویسنده گلهای پرنده بن است ، وقتی فازی از از دست دادن مادر می ترسید ، وقتی فازی از چیزهای بزرگ و بلند می ترسید و وقتی لیزی از تلاش برای کارهای جدید می ترسید.