آن چه این برنامه نویسی های ناخودآگاهانه به وجود می آورند، یک کشمکش و تضاد زیرپوستی در ذهن تان است. ذهن هشیار، منطقی و عقلانی تان به شما می گوید که شما می خواهید سالم، شاد و موفق باشید. بیایید با این قضیه رو به رو شویم، خب کیست که این چیزها را نخواهد؟ شما می خواهید ثروتمند باشید. ولی ذهن ناخودآگاه تان به شما می گوید آدم های ثروتمند دروغ می گویند، فریب می دهند و دزدی می کنند. باور اساسی تان این است که چنین افرادی باید وجدان و روح شان را بفروشند تا بتوانند ثروتمند شوند. ذهن ناخودآگاه تان به شما یادآوری می کند که شما می خواهید همه دوست تان داشته باشند، یک فرد درستکار باشید و وقتی از این دنیا رفتید بروید بهشت. بنابراین یک موقعیت خوب را رد می کنید، کاری می کنید اخراج بشوید، به الکل و مواد مخدر روی می آورید، ازدواج تان را به هم می ریزید، یا به اندازه ای به خودتان شک می کنید که عقب نشینی می کنید و با اولین نشانه ی بدبختی، کارتان را رها می کنید. رویاهای تان را فراموش می کنید و سعی می کنید بیش تر «واقع بین» باشید.