کتاب پرونده کارآگاه عاشق

Parvande Karagah-e Ashegh
(قتل های زنجیره ای عباس آباد)
کد کتاب : 60840
شابک : 978-6007033654
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 674
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2021
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

معرفی کتاب پرونده کارآگاه عاشق اثر مهام میقانی

"پرونده کارآگاه عاشق" اثری است به قلم "مهام میقانی" که طرفداران ادبیات جنایی نباید به هیچ عنوان آن را از دست بدهند. این رمان با اشاره به ماجرایی که به آن می‌پردازد، از عنوان فرعی "قتل های زنجیره ای عباس آباد" نیز برخوردار است. ماجرا به پرونده‌‌ای جدید از مجموعه تحقیقات کارآگاه خصوصی "ابراهیم نقیبی" بر می‌گردد. داستان رمان "پرونده کارآگاه عاشق" نوشته‌ی "مهام میقانی"، از پاییز سال نود و سه شروع می‌شود. نقیبی مسئول پرونده‌ای است که با مرگ زن و مرد جوانی در تاریکخانه یک آتلیه عکس در خیابان عباس آباد به جریان افتاده است. پرونده توسط کارفرمای او، سرگرد ماسبوقی، به وی واگذار شده است. نقیبی خود نیز در زندگی رازهایی دارد و چند سالی است که به دور از چشم اطرافیان، به مصرف مواد اعتیاد پیدا کرده است. او هیچ‌گاه به عضویت رسمی پلیس تهران درنیامده، اما اکنون ماموریت دارد تا با کمک کارشناس پزشکی قانونی راز ماجرا را کشف کند. این متخصص، دکتر لیلی مختارباف نام دارد.
اما این ماموریت اصلا قرار نیست برای نقیبی آسان باشد، زیرا نه تنها وقایع پشت سر هم پرونده، او را شبانه بیدار نگه داشته است، بلکه جسد دیگری که با داستان قتل این پرونده گره خورده است نیز به زودی در تاریکخانه عکاسی کشف خواهد شد. از سوی دیگر نقیبی دیوانه وار عاشق لیلی شده است و این یک عشق هیجان‌انگیز است که تمرکزش را از او سلب کرده است. در همین اثنا، همسر سابق وی، بدون اطلاع از وجود لیلی، در صدد بازگشت به زندگی مشترک خود با نقیبی است. "پرونده کارآگاه عاشق" زمانی گیج‌کننده‌تر می‌شود که نقیبی متوجه می‌شود افراد دیگری نیز همزمان در تلاش برای حل این پرونده هستند...

کتاب پرونده کارآگاه عاشق

مهام میقانی
مهام میقانی متولد سال 1364، رمان نویس و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده سینما و تئاتر است. از جمله آثار او می توان به موارد زیر اشاره کرد:گرمازده. نشر چشمه.1391، پیوند زدن انگشت اشاره. نشر چشمه 1392، ترکیب بندی در سرخ. نشر چشمه 1393، در سیدخندان کسی را نمی کشند. نشر بان. 1396
قسمت هایی از کتاب پرونده کارآگاه عاشق (لذت متن)
این عکس را خوب یادم هست. وقتی گرفتمش ۳۲ سالم بود و به تازگی از طرف یک هفته نامه خارجی که کمتر از یک ماه بود استخدامم کرده بودند به کرانه غربی فرستاده شده بودم . در گورستان بودیم . هوا داغ بود و من سرم را با دستمالی که از گرجستان خریده بودم پوشانده بودم . داشتند مرد جوانی را خاک می کرند. از میان جمعیت زنی تنومند با لباس هایی که به وضوح از دیگران زیباتر با گریه به طرف جسد دوید؛ اما چند مرد جلویش را گرفتند. او نتوانست وارد قبر شود و هرچه تلاش کرد رهایش نکردند. کمی بعد آرام شد . دستهایش را بالا برد و چیزهایی به عربی رو به آسمان گفت و با شدت بیشتر گریه کرد قبر شود تازه یادم آمد که از او عکسی نگرفته ام تمام این مدت نماشایش کرده بودم . چطور ممکن بود ؟ من که پیش از این از دسته ای سرباز مشتعل که در بنگلادش به طرف رودخانه می دویدند عکس گرفته بودم. چطور برنده مسابقه سالیانه عکاسی جنگی یادش رفته بود تا از تصویری تا این اندازه تأثیر گذار عکس بگیرد ؟ دوربین را بالا بردم و با تردید دکلانشور را چند بار فشار دادم . زن متوجه من شد . همان کاری را کرد که از وقوعش می ترسیدم. با خشم به سوی من دوید . در راه چند سنگ ریزه از روی زمین برداشت و به طرف من پرتاب کرد . کسی جلویش را نگرفت .