این جا، روی این سنگ های بی سکوت درخت برنشانده ی من باید تناور می شد، سر سبز می شد، و در رهگذر باد به صدا در می آمد . . . اکنون ایستاده ام به جای درخت و هر دو زانویم فر روفته در خاک، در برابر بخشایش تو سر فرود می آورم، در برابر آن درخت، که با دست های من و از سنگ های تو باید بر می خاست.