از این سه نکته مبتنی بر این که فساد و فقدان کیفیت در نهادهای دولتی پیامدهای قطعی و بسیار تعیین کننده ای بر رفاه انسانی دارد باعث شده که با وجود تلاش های بسیاری که در بیست سال گذشته در رابطه با رفع فساد صورت گرفته نتایج ضعیفی به دست بیاید. تئوری اصلی که در این باره مورد استفاده قرار میگیرد دارای مشکلات جدی است و همین انگیزه ی من برای نوشتن این کتاب بوده است. استدلال من این است که آنچه ما لازم داریم مفهوم سازی بهتر برای درک مشکل است، این که با رویکرد تئوریک متفاوت در مورد اینکه چگونه می توانیم اگر در پی مهار فساد هستیم کیفیت دولت را افزایش دهیم؛ من از واژهی مهار استفاده میکنم چون حذف کامل فساد در هر جامعه ای چیزی به غیر از سراب نیست. ). این ایده که یک جامعه به طور کامل از فساد پاک شود احتمالا مثل این است که بگوییم جامعه می تواند از جنایت پاک شود.