چویی ساندرز، دختری پانزده ساله است که دوست دارد زندگی عادی ای داشته باشد اما او انسانی عادی نیست. بعد از رسیدن به سن بلوغ، مسیر زندگیاش دستخوش تغییرات ناخواسته ای میشود. به دنبال این تغییرات، به قدرتهای مافوق طبیعی خود پی میبرد. او بی آنکه خود را به زحمت بیندازد میتواند با ارواحی که دور و برش هستند حرف بزند یا مرده ها را بیدار کند. اطرافیانش فکر میکنند او دیوانه شده است. به همین دلیل از آسایشگاهی خانگی سر در میاورد و از قضا آنجا با بچههایی آشنا میشود که آنها نیز مانند او قدرتهای مافوق طبیعی دارند… بچه ها درگیر ماجراهایی میشوند و در نهایت هم برای نجات جانشان از آسایشگاه فرار میکنند.
کتاب وقتی اشباح بیدار می شوند