به یقین، تاریخ تاکنون فاجعهای به سبعیت و ویرانگری بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به خود ندیده است و به احتمال بسیار زیاد پسازاین نیز نخواهد دید. سینما در مقام یگانه مدیومی که توانایی به چنگ آوردن تاریخ و ثبت و ضبط واقعیت را دارد، همواره در طول تاریخش در لحظههای خطیر، دقیقترین روایت و تصیر ممکن را به ما ارائه داده است. فیلم «هیروشیما عشق من» در ادامهی سنت سترگ روبرتو روسلینی در «رم شهر بیدفاع» و «آلمان سال صفر»، چنان در تصویر و پرداخت جزئیات فاجعهی انسانی و زیست محیطی بمباران اتمی هیروشیما موفق بوده که شاید بتوان گفت نظیری نمیتوان برایش سراغ گرفت؛ فیلمی که ماجرای عاشقانهی زنی فرانسوی و مردی ژاپنی را در بستر هیروشیمای پساز واقعه، به تراژدی بزرگتر هستیشناختی و اخلاقی جهان امروز تبدیل میکند. کتاب ««هیروشیما عشق من» پژوهش سترگ «کریستف کارلیه» دربارهی این فیلم است که «مارگریت دوراس» آن را نوشته و «آلن رنه» کارگردانی کرده است. کتاب از شکلگیری روایت داستان فیلم، درونمایه و تطابق تاریخی نعل به نعلش با واقعه شروع کرده و با پرداختن به فرم روایی، کار دوراس و رنه در متن و کارگردانی و همچنین نقش بازیگران ادامه داده و با مواجههی مخاطبان با فیلم پایان میپذیرد. هرچند کتاب با توجه بسیارش به کار دوراس در قامت نویسنده، گویا به او وزن بیشتری میدهد و این مهم در موخرهی کتاب یعنی «ژرفخوانی بخشی از متن» یا همان دکلمهی ملاقات، مشهود است، اما همچنان به خود فیلم و اهمیت کار رنه پایبند است و خواندنش زوایای تاریک بسیاری از این فیلم مهم و پیچیدهی تاریخ سینما را روشن میکند.
کتاب هیروشیما عشق من