یونیکورن داشت پرواز میکرد که روی زمین یک چیز درخشان دید. یتی هم داشت به آسمان نگاه میکرد که بین ابرها یک چیز درخشان دید. بله! آنها همدیگر را دیده بودند! دوستی آنها اینجوری شروع شد و با هم دوست جونجونی شدند. جنگ گوله برفی هم نتوانست دوستیشان را خراب کند. به نظرت اگر یونیکورن کارهای جادویی بلد نبود و یتی هم پشمالو و بزرگ نبود، باز هم دوستهای خوبی میشدند؟
درباره هیثر آیریس بورنل
هیثر آیریس بورنل در ایالت واشنگتن زندگی می کند، جایی که او عاشق گذراندن وقت در برف درخشان است. هیثر یک کتابدار و نویسنده Kick است! پرش! تکه کردن! ماجراهای مرد نینجا . Unicorn and Yeti اولین مجموعه کتابخوان اولیه اوست.
یونیکورن و یتی یکدیگر را دیدند.
آن ها عاشق چیزهای برقی برقی هستند.
آن ها عاشق تردستی هستند.
آن ها جنگ گوله برفی دوست دارند.
و دوست دارند که با هم دوست باشند.