در سرزمین اسقاطی ها زندگی می کرد. او از چیزهایی که مردم دور می ریختند، خانه ی قشنگی برای خودش ساخته بود. اما هیچ وقت هیچ کس به دیدنش نمی آمد. برای همین، همه ی وقتش را به جمع کردن و درست کردن چیزهایی می گذراند که بلد بود و وسایل گمشده و فراموش شده را به زندگی برمی گرداند و...
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟