«خوشحالی یک روباه است» نوشتهی اولینا داسیوته کتابی تصویری برای کودکان است. داستانی دربارهی احساساتی که کودکان در روابط دوستانه تجربه میکنند. پل توی یک شهر بزرگ زندگی میکند و یک زندگی معمولی دارد. تنها نکتهی غیرمعمول زندگی او این است که او با پدر و مادرش توی تنهی بلندترین درخت پارک زندگی میکنند. مادرش توی خانه ظرفهای سفالی زیبا درست میکند و پدرش هم با بالگردی کوچک، اسباب و وسایل مردم را از این سر شهر به آن سر شهر میبرد. پل هر روز به نانوایی میرود و نان میگیرد و توی راه همیشه به دور و برش نگاه میکند. تا اینکه روزی روی تاب چیز عجیبی میبیند؛ یک روباه کوچک نارنجی. پل سهم نان خودش را به روباه میدهد و او لبخند میزند. به این ترتیب پل با روباه دوست میشود و برای اولین بار یک دوست صمیمی پیدا میکند و میفهمد که «خوشحالی یک روباه است». از آن روز به بعد، پل هر روز این کار را تکرار میکند تا اینکه یک روز… نویسنده با ایجاد رابطهای دوستانه بین پل و روباه نارنجی بر اهمیت دوستی و محبت تاکید میکند. وجود صمیمت و گذشت باعث استحکام دوستی میشود. اما گاهی هم ممکن است مشکلاتی در دوستی پیش بیاید که با گذشت میتوان از آنها عبور کرد و دوستی را پابرجا نگه داشت. در این داستان نیز شخصیتها گاهی کمحوصله و بیانرژی میشوند اما سعی میکنند در این لحظات همدیگر را تنها نگذارند. مضمون داستان اهمیت محبت، صمیمیت و امیدواری است. شاید بعضی روزها دوستان بسیار نزدیک و صمیمی از هم ناراحت شوند، اما این به معنی پایان دوستی نیست. نویسنده نشان میدهد که باید همیشه در زندگی امیدوار بود؛ زندگی همیشه خبرهای خوشی دارد و برای شنیدن آنها فقط باید با دقت به صداهای اطراف گوش کرد. این داستان روایت یک دوستی شیرین است که مخاطبان کودک را برای رسیدن به روزهای خوب امیدوار میکند. در داستان روباه نارنجی دربارهی خوشحالی و چیزهای سادهای که باعث خوشحالی میشوند، میگوید: «روباه نارنجی نشسته بود روی تاب و همینطور که بالا و بالا و بالاتر تا دل آسمان تاب میخورد، فریاد کشید: خوشحالی یک روباه است که نشسته روی تاب، خوشحالی یک پرتقال گندهی نارنجی است، خوشحالی یعنی کیک هویج. اصلا خوشحالترینها توی تمام دنیا نارنجی هستند.» «خوشحالی یک روباه است» داستانی شیرین با شخصیتهایی دوستداشتنی است که برای مخاطبان کودک از دوستی، صمیمیت و امید میگوید.
درباره اولینا داسیوته
اولینا داسیوته متولد 30 ژانویه 1975 ، نویسنده و شاعر لیتوانیایی است.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟