اولین رمان فوق العاده. یک مشت احساسی سنگین.
تعداد کمی از کتاب ها به زیبایی نوشته شده اند و تعداد کمی از آنها مهم هستند. این رمان هر دو است.
زیبا ... یک رمان عالی و البته طاقت فرسا.
تصوری دوباره چشم نواز از یک فاجعه بسیار واقعی که با لطف و قلب نوشته شده است.
مرا در لباس خواب دستگیر کردند. حالا که به گذشته فکر می کنم نشانه ها را به خاطر می آورم. عکس های خانوادگی در بخاری سوزانده شدند، مادر بهترین جواهراتش را در آسترکتش دوخت و پدر از محل کار برنگشت. برادر کوچکم یوناس ، مدام سوال می کرد. من هم همین طور، اما نشانه ها را نمی دیدم. تنها بعدها فهمیدم که پدر و مادرم می خواستند فرار کنیم. اما نشد. ما دستگیر شدیم.
گفتم:«نه، اینجا نه.» پلیس مخفی شوروی در خانه ی ما چه کاری داشت؟ از راهرو رد شدم تا از گوشه ی دیوار نگاهی دزدکی بیندازم. حق با یوناس بود. سه افسر امنیتی شوروی مادر را دوره کرده بودند. آنها کلاه هایی آبی رنگ به سر داشتند با حاشیه ی قرمز و ستاره ای طلایی بر روی لبه ی آن. افسری بلندقد گذرنامه های ما را در دست داشت.
داریم جمع کنیم، نه چیزهایی را که دوست داریم. فهمیدی؟ لباس ها و کفش ها مهم ترند. هرچقدر که می توانی توی چمدان جا بده.»نگاهی به پنجره انداخت. نان و پول را داخل کشوی میزتحریر گذاشت و پرده ها را به تندی کشید و گفت:«اعتنایی به پیشنهاد بقیه برای کمک نکنید. خودمان این مشکل را حل می کنیم. نباید پای فامیل و دوستان مان را به این قضیه بکشانیم. فهمیدید؟ حتی اگر کسی شما را صدا زد نباید جواب بدهید.»
عالی عالی بود جذاب جذاب
قشنگ بود👌
من تازه این کتاب رو تموم کردم کتاب خوبی بود،دوسش داشتم
میان سایههای خاکستری که در مورد نسلکشی مردم حوزهی بالتیک توسط شوروی در زمان اشغال لیتوانی، لتونی و استونی است حاصل مطالعه و سفر تحقیقی روتا سپتیس به کشور پدری بوده و وقایع آن متاثر از رویدادی تاریخی میباشد. رویدادی که زیر سایهی حملهی وحشیانهی هیتلر به ملل جهان بهنحوی فراموش شده بود و روتا سپتیس با نوشتن این رمان آن را در معرض دید همگان گذاشت.