کتاب بچه های روحی

Ghost Boys
کد کتاب : 63402
مترجم :
شابک : 978-6222441456
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

پسرانی از جنس روح
Ghost Boys
کد کتاب : 12530
مترجم :
شابک : 978-964-170-313-6‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 176
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

معرفی کتاب پسرانی از جنس روح اثر جوول پارکر روودز

کتاب پسرانی از جنس روح، رمانی نوشته ی جوول پارکر روودز است که نخستین بار در سال 2018 منتشر شد. پسری دوازده ساله به نام جروم، توسط پلیسی مورد اصابت گلوله قرار می گیرد که تنفگ اسباب بازی او را با تهدیدی واقعی اشتباه گرفته است. او به عنوان یک روح، رنجی را به نظاره می نشیند که پس از این اتفاق تراژیک و ناعادلانه، بر زندگی خانواده و اجتماع او سایه افکنده است. جروم خیلی زود با روحی دیگر آشنا می شود: امت تیل، پسری از زمانی بسیار متفاوت اما با شرایطی مشابه. امت به جروم کمک می کند تا بفهمد چه اتفاقاتی افتاده و او را به سفری در تاریخ نژادپرستی می برد تا جروم درک بهتری از رویدادی که باعث مرگش شده، داشته باشد. جروم همچنین با سارا آشنا می شود، دختر افسر پلیس که با کارهای پدرش دست به گریبان است.

کتاب پسرانی از جنس روح


ویژگی های کتاب پسرانی از جنس روح

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

برنده جایزه بادبادک طلایی

نامزد جایزه بهترین داستان کودک و نوجوان گودریدز

جوول پارکر روودز
جوول پارکر روودز، زاده ی سال 1954، معلم و نویسنده ای آمریکایی است. او در مقاطع مختلف در رشته های نقد آثار نمایشی، زبان انگلیسی و نویسندگی خلاق در دانشگاه کارنگی ملون تحصیل کرده است. آثار روودز در سراسر جهان از جمله چین، کره، فرانسه، آلمان، کانادا و ترکیه به چاپ رسیده اند.
نکوداشت های کتاب پسرانی از جنس روح
An excellent novel that delves into the topic of racism.
رمانی عالی که به موضوع نژادپرستی می پردازد.
School Library Connection

Spare and powerful.
موجز و قدرتمند.
Chicago Tribune Chicago Tribune

A potent story that deserves to be read.
داستانی قدرتمند که شایستگی خوانده شدن را دارد.
VOYA

قسمت هایی از کتاب پسرانی از جنس روح (لذت متن)
من هنوز بی حرکت و تنها روی زمین افتاده ام. پلیسی که نزدیک من است دارد کله اش را می خاراند. تفنگش را در دستش تکان می دهد. پلیس دیگری شش دانگ حواسش به مامان است، انگار مامان قرار است به کسی آسیبی برساند. سپس فریاد می زند و به مامان می گوید: «برو عقب، زن!»

«نگران نباش.» این هم شغل دوم من است، اینکه به مامان و مامان بزرگ آرامش دهم. مامان بزرگ خیلی سریع نگران می شود. اسم نگرانی هایش را «احساس خطر» می گذارد. احساس می کند اتفاقات بدی در راه هستند. اما من نمی دانم این اتفاقات کی و کجا قرار است بیفتد.

فقط زنده ها می توانند دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند. زندگی کن و شرایط را بهتر کن.