این کتاب روایتگر داستانی سرشار از پستی و بلندی است که از عشق حکایت دارد، از بی تجربگی و احساسات خام، از عواقب و نتایج کار انسان ها که نه تنها بر خودشان بلکه بر فرزندان شان و نسل های بعد از آن ها تاثیر می گذارد، از بی توجهی و غفلت نسبت به آن چه که باید در زمان و مکانی خاص رخ بدهد که اگر این گونه نباشد ارزش و اهمیت خود را از دست می دهد و شاید حتی تاثیر منفی برجای بگذارد.
ماجرای کتاب پیش رو از روز افتتاح بخشی مهم از کارخانه ای که عطا در آن مشغول به کار است آغاز می شود، قرار است بخش ای سی یو کارخانه به طور رسمی آغاز به کار کند آن هم بعد از مدت ها تلاش و سختی. اما همه چیز با وقوع آتش سوزی درست در همان قسمت در شرف افتتاح به حالت تعلیق در می آید؛ عطا باور دارد آتش سوزی زیر سر امیر سالار است در حالی که امیر سالار اظهار می کند آتش سوزی کاملا غیرعمدی رخ داده است. شعله های آتش حس کینه قدیمی میان عطا، ارسلان و امیر سالار را پررنگ تر می کند و در این میان ثریا و پری ناز آن چه را رخ می دهد به نظاره می نشینند.
کتاب از تبار لیلی ام