یکی از خصوصیات ما، فاصله یی است که بین حرف و عمل داریم. ما در تئوری های خود، حق دفاع متهم را تا آن جا بالا می بریم که گرفتن وکیل را برای او جزو بدیهیات می دانیم و حتی بعد از نظر قاضی، به او حق اعتراض و تجدید نظر می دهیم، اما در عمل و در دادگاه غیر رسمی جامعه، حتی به خود او اجازه ی دفاع نمی دهیم. وگرنه پدیده ی «غیبت» این همه موجه و فراگیر نمی شد. به راحتی می توان دید که نطفه ی بسیاری از اطلاعات، نظریه ها و قضاوت ها درباره ی افراد مختلف، در «غیبت» بسته می شود. قضاوتی که این گونه شکل می گیرد، هیچ گونه وجاهت قانونی، شرعی و عقلی ندارد. زیرا جلسه ی «غیبت» مثل دادگاهی است که نه قاضی حق حضور دارد، نه متهم حق دفاع و نه وکیل حق اعتراض.