دهقانی مزرعه اش را شخم می زد که متوجه قطعه الماس با ارزشی شد. با خود فکر کرد که با فروش این الماس می تواند زندگی شاهانه ای برای خود و خانواده اش بسازد ، اما بعد گفت درست است که وضع معیشتی من خیلی مناسب نیست اما بهتر است الماس را در جایی نگه دارم برای روز مبادا روزی که هیچ آهی در بساط نباشد ! با فرارسیدن شب ، دهقان الماس را در باغچه خانه اش مدفون کرد و برای اینکه محل گنج را از یاد نبرد ، سنگ زردرنگی نیز در آن محل گذاشت . صبح همسرش را صدا زد و با اشاره به سنگ زرد به او هشدار داد که در هیچ صورتی نباید کسی سنگ زرد را دست بزند ، زیرا این سنگ « خوشبختی » است و تا زمانی که تکان نخورد برای خانواده شانس می آورد.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
فوق العاده اس