داستان سه راوی دارد به نامهای مرجان، دیبا و یگانه. قصه با مرگ و تیرباران زنی که به تازگی زایمان کرده، آغاز میشود و در ادامه از خانهباغی در کوچهپسکوچههای دماوند. مرجان با از دست دادن پدرش، به دعوت مادربزرگ دیبا و محمدرضا، به همراه مادرش به خانهی اکبر(پدر دیبا و محمدرضا) نقل مکان میکنند تا زهرا(مادر مرجان) به جای مهناز(مادر دیبا و محمدرضا) که خانه را برای همیشه ترک کرده، بچهها را زیر بال و پر خودش بگیرد و همزمان از پرداخت اجاره مسکن فارغ شود. داستان از جایی شروع میشود که مرجان با استقلال و ترک خانه توسط دیبا و محمدرضا، در خانهباغ دماوند تنها با اکبر و زهرا زندگی میکند. دیبا ازدواج کرده و با همسر و دختر سهسالهاش زندگی میکند و اما... زنی میانسال با منزل اکبر تماس گرفته و خودش را از دوستان مهناز معرفی میکند. او برای اینکه رازی بزرگ را فاش کند، از مرجان دعوت میکند که... این شروع داستان ماست...
درباره راحیل شادکام
راحیل شادکام متولد سال 1364، نویسنده ایرانی می باشد.