کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل

Mr. Docker Is Off His Rocker!
مدرسه ی عجیب و غریب 5
  • 15 % تخفیف
    85,000 | 72,250 تومان
  • موجود
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 24943
مترجم :
شابک : 978-9643697846
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 102
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

دانشمند دیوانه
Mr. Docker is off his rocker!
مدرسه پر ماجرا (10)
  • 20 % تخفیف
    65,000 | 52,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: گام گام
    نویسنده:
کد کتاب : 70237
مترجم :
شابک : 978-9642855308
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 12
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
دن گاتمن
دن گاتمن (Dan Gutman) (زاده 19 اکتبر 1955) نویسنده آمریکایی است، و در درجه اول داستان های کودکان را می نویسد.کارهای او شامل مجموعه کتابهای کودکان Baseball Card Adventures است که با Honus & Me آغاز شد، و سریال My Weird School با شماره 21 عنوان و سریال spinoff از جمله My Weird School Daze و My Weirder School است.گاتمن در نیویورک متولد شد و یک سال بعد با خانواده اش به نیوآرک، نیوجرسی نقل مکان کرد، جایی که در اول ژوئن سال 1968، پدرش خانواده را رها کرد. مادر خانه دار او آدلین منشی شد و از دن و...
قسمت هایی از کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل (لذت متن)
تا آزمایشگاه تقریبا یک میلیون کیلومتر راه رفتیم. مایکل که هیچ وقت بند کفش هایش را نمی بندد، مبصر صف بود. من گفتم: «علم مال خرخوان هاست.» آندریا گفت: «خیلی هم باحال است.» به نظر او هر چیزی که به مدرسه مربوط می شود، باحال است. شاید آزمایشگاه عجیب ترین کلاس کل تاریخ جهان باشد. گوشه ی آزمایشگاه، اسکلتی است که کلاهی روی سرش دارد، قفسی که تویش موش های سفید این ور و آن ور می دوند. دستگاه های عجیب، میکروسکوپ، کامپیوتر، گیاه و خلاصه از این جور چیزها در گوشه و کنار اتاق دیده می شود. رایان گفت: «چه جای عجیب و غریبی است.» آندریا پرسید: «آقای میچل کجاست؟» خانم بریج گفت: «نمی دانم.» او هیچ وقت چیزی نمی داند. داشتیم چیزهای توی آزمایشگاه را نگاه می کردیم که در محکم باز شد و پیرمردی آمد تو. او سوار یک وسیله ی چرخ دار شده بود که شبیه دستگاه چمن زنی قدیمی بود. کلاه ایمنی سرش گذاشته و عینک مخصوص زده و لباس دکترهای آزمایشگاه پوشیده بود. قیافه اش عین خل و چل ها بود! او گفت: «سلام بچه ها! من آقای میچل هستم!» بعد محکم خورد به تخته ی سیاه و از روی وسیله اش افتاد زمین. همه دویدیم طرفش تا بلندش کنیم. آقای میچل گفت: «از این بهتر نمی شود!» و کلاه ایمنی و عینکش را برداشت. موهای خاکستری عجیبش به هم ریخته بود، انگار سال ها آن ها را شانه نکرده بود.