دوریس ویتنی در حالی که در فکر فرو رفته بود، به آهستگی لباسهایش را در آورد و لباس خوابی به رنگ قرمز روشن به تن کرد تا آثار خون به روی آن مشهود نباشد. بعد، برای آخرین بار به اطراف اتاق خواب نگاهی انداخت تا مطمئن شود آن اتاق دلچسبی که در طول سی سال گذشته آن قدر برایش عزیز بود، تمیز و مرتب است. سپس کشوی پاتختی را باز کرد و محتاطانه هفت تیری را از آن بیرون آورد، که سیاه براق و به شدت سرد بود. آن را کنار تلفن گذاشت و شماره ی تلفن دخترش را در فیلادلفیا گرفت. به طنین صدای زنگ تلفن که از دوردست می آمد، گوش داد و بعد، صدایی لطیف گفت: الو؟ دوریس گفت: تریسی ... عزیزم، فقط احساس کردم خیلی دلم می خواهد صدایت را بشنوم. تریسی گفت: چه کار خوبی کردی، مادر. امیدوارم بیدارت نکرده باشم. نه، داشتم کتاب می خواندم. کم کم می خواستم بروم و بخوابم. من و چارلز خیال داشتیم برای شام برویم بیرون. ولی هوا خیلی افتضاح است. برف سنگینی دارد می آید. هوای آنجا چطور است؟
دوریس به قدری در افکارش غرق بود که حتی صدای آن را نشنیده بود. نیواورلئان دچار طوفانی شدید بود. در اخبار هواشناسی گفته بودند که باران ادامه خواهد داشت، درجه ی هوا در نیواورلئان به هجده درجه ی سانتی گراد خواهد رسید، باران تا شب به رعدو برق تبدیل خواهد شد و بهتر است مردم چتر همراه داشته باشند. ولی دوریس که به چتر نیازی نداشت. او گفت: رعد بود، عزیزم. به زور سعی کرد حالتی شاد به صدایش بدهد و اضافه کرد: برایم بگو آنجا در فیلادلفیا چه خبر است؟
البته الان دیگه پدر و مادرمون رو نداریم _ نابود باد رسم جفای روزگار ...
دیشب خونه مادرم بودم تکرار خاطرات به بچهها گفتم کاش دوباره برگردیم به قبل تو خونه قدیمی تو اتاق قدیمی همه بام دوباره کتاب اگر فردا بیاید رو بخونیم ..
بهترین کتابِ اگر فردا بیاید ... چندر بار خوندمش سالهای قبل _ الان دوباره شروع کردم _
قلم سیدنی شلدون خیلی جذاب و پر کششه اکثر کتاب هاشو خوندم.
من هم چاپ قدیمی کتاب رو در حدود سال 76 خوندم. به نظرم کتاب بسیار جذابی بود. توصیه میکنم بخونید.
من چاپ نسخه قدیمی این کتاب رو که فکر میکنم مال سال 72، 73 بود از دوستی قرض گرفتم و خوندم. از بین چهار کتابی که از سیدنی شلدون خوندم، این بهترین کتاب بود به نظرم. شاید بخرم یک بار دیکه بخونم.
من این کتاب و تمامی کتابهای شلدون رو دارم . این کتاب رو به قیمت ناقابل 650 تومن گرفتم . چاپ سال 73 . یکی از فانتزیهای من اینه زمان به عقب برگرده و من با پولهای این زمان کلی کتب بخرم
اون کسی که تو هواپیما اومد پیش تریسی نشست کی بود؟همون جف با اسم جعلی؟
برای منم واقعا سوال شد
وای مهمترین سورپرایز داستان بود که این نکته ایشون همون کسی بود که تریسی و جف برای دزدی ازش رو دست خورده بودند چون همیشه برنامههای سفرش رو لحظه آخر تغییر میداد و در آخر داستان وقتی تریسی و جف دیگه دزدی رو کنار گذاشته بودند همسفر تریسی شده بود