و هر سه شروع کردند به جیغ زدن که ما دستکش های خودمان را گم کردیم. از صدای جیغ و داد بچه ها مادرشان باخبر شد و آمد و گفت و ای بچه های بی تربیت مگر به شما نگفتم که مواظب دستکش های خودتان باشید... .
سلام،یادمه دردهه۵۷بودکه کتاب سه بچه گربه راباجلدوصفحات ضخیم خریدم وعکسهایش جانداربودافسوس که این کتاب زیبافناشد،البته پژوهشگر رشته تاریخ هستم منتهاازدوران ابتدایی مطالعه کودکانه،کارم رونق گرفت همیشه قفسه کتابخانه ام پرازکتاب داستان بودولی این سه بچه گربه همیشه درذهن من تداعی است
من این کتابو وقتی کلاس اول دبستان بودم جایزه گرفتم، یعنی سال ۵۷، هنوزم بقدری دوستش دارم که با دیدن عکسش اشکم سرازیر شد، خاطرات بچگیم دوباره تداعی شد😢