در پایان سال تحصیلی کندرا و ست بار دیگر به آشیانه افسانه باز میگردند. پدربزرگ سورنسون برای تقویت امنیت این پناهگاه افسانهای در مقابل انجمن ستاره مغرب، سه متخصص را به آشیانه افسانه دعوت کرده است. انجمن قصد دارد تا با نفوذ به پناهگاه، ابزار جادویی پنهان در آن را بدزدد و از قدرت آن برای سرنگون کردن پناهگاههای دیگر و بهدست آوردن سایر ابزارها استفاده کند؛ و این اتفاق میتواند به معنی پایان دنیا باشد! وقت تنگ است. اعضای انجمن ستاره مغرب به پشت دروازههای آشیانه افسانه رسیدهاند. آیا کندرا میتواند بهموقع از قدرت جادویی که پریها به او بخشیدهاند، استفتاده کند؟ آیا میتوانند بر ترس فلجکنندهای که در انتظارشان است غلبه کنند و بار دیگر آشیانه افسانه را نجات دهند؟
کتاب طلوع ستاره مغرب