ما بر آن هستیم که نخستین ردپای کار شاعرانه را باید نزد کودکان جست وجو کرد، زیرا کودکی که به بازی می پردازد، رفتاری شبیه رفتار یک شاعر دارد، زیرا که جهانی ویژهٔ خویش می آفریند. بدین معنی که او چیزهای جهانی را که در آن می زید، درون یک نظم نوین یعنی جهانی که موافق و مناسب اوست منتقل می سازد ... زیرا آنچه “ضد” یا “مغایر” بازی است، نه “جدیت” بلکه “واقعیت” است ... شاعر نیز شبیه کودک بازیگر است، یعنی جهانی تخیلی برای خویش خلق می کند و آن را به شدت به جد می گیرد، بدین معنی که او سهم بسیار زیادی به تأثرات تخصیص می دهد، با آن که توانایی تمیز “تأثرات” از “واقعیات” را داراست ... اما این “غیرواقعیت” جهان شاعرانه دارای نتایج بسیار مهم برای فن هنرمندانه است، زیرا چیزهای بسیار، حتی اگر واقعی هم بوده باشند، توانایی برانگیختن خرسندی در ما را دارا نیستند، در حالی که اگر همان ها در شکل “بازی” و “تصور” و “تفنن” و نیز “تأثر” و “تألم” عرضه شوند، حتی اگر در ذات خویش دشوار و غم انگیز باشند، می توانند به چشمه ای از خوشی و لذت مبدل شوند ...