1. خانه
  2. /
  3. کتاب خوشه های اقاقیا

کتاب خوشه های اقاقیا

3.2 از 1 رأی

کتاب خوشه های اقاقیا

Khoshe Haye Aghaghiya
انتشارات: افراز
ناموجود
7700
درباره نرگس مقدسیان
درباره نرگس مقدسیان
نرگس مقدسیان زادۀ سال1345خورشیدی است ودر رشت زندگی می کند. او از نیمۀ دوم دۀ هفتاد، طرح هایی را برای داستان می نویسد واز سال هشتاد به طور جدی داستان نویسی را آغاز می کند .درهمین سال به گروه داستان خانۀ فرهنگ گیلان می پیوندد واز سال هشتادوپنج به عنوان یکی از اعضای سه نفرۀ هیئت اجرائیۀ گروه انتخاب می شود که پس ازمدت چهار سال، بعد از یک وقفۀ دو ساله، درسال 93 مجددا به عنوان یکی ازاعضای هیئت سه نفره انتخاب می شود.داستان های مقدسیان از اوایل دهۀ هشتاد درمجلات ورونامه ها چاپ می شود.اولین داستانش به نام "ماگما" درسال82 در روزنامه "گیلان امروز" چاپ شد.وداستان "این صدا تا کجا با ما می آید؟" در سال 89 ازداستان های برتر جایزۀ صادق هدایت می شود. درسال 87 مجموعه داستانی به نام"پشت تصویر مرد"مشتمل برنوزده داستان کوتاه توسط نشر پاپریک تهران برپیشخوان کتابفروشی ها قرار می گیرد.
قسمت هایی از کتاب خوشه های اقاقیا

... چشمم به کلمه ی بزرگ «مادر» زیر عکس زنی هم سن مادرم می افتد. به دو کتاب را برمی دارم. همراه کتاب کوچکم به طرف پدر می دوم. کتاب کوچکم را باز می کنم. برای این که پدر خوشش بیاید، با صدای بلند می خوانم: «ماهی کوچولو لای منقار دراز ماهی خوار دست وپا می زد، اما نمی توانست خودش را نجات بدهد، ماهی خوار کمرگاه او را چنان سفت و سخت گرفته بود که داشت جانش درمی رفت. آخر یک ماهی کوچولو چقدر می تواند دور از آب بماند؟» جرقه ای جلوی چشمم زده می شود. انگار کسی توی گیجگاهم تلنگر می زند... ... مادر نمی خواهد چال اش کنند. می خواهد پیش خودش نگه اش دارد تا همیشه. می چسباندش به خودش و هی بو می کشد. جیغ می کشد. نه نباید جیغ بکشد. پدر می گوید: «نباید جیغ بکشد، صدایش را می شنوند». پدر با چشم های قرمز، گیج دور خودش می گردد. بعد به طرف مادر می دود، در گوشش ناله می کند: «آرام، زن آرام تر. نمی گم گریه نکن.» پوست گلویش را می گیرد «فقط جیغ نزن. صدامون... .» خاله عصمت و خاله ربابه دوتایی دست های مادر را محکم گرفته اند. خاله عصمت به من می گوید: «بدو، بدو یه سطل ...

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خوشه های اقاقیا" ثبت می‌کند