داستان من هم چندان متفاوت از داستان موری نیست. چند سال بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، مغرور و مطمئن، دنبال آن بودم که بدون زحمت به موفقیت دست پیدا کنم. در دانشگاه نمراتم عالی بود و توانستم به واسطه آن تحصیلاتم را در مدرسه تجارت ادامه دهم. بعد از فارغ التحصیل شدن به شرکت های زیادی درخواست کار دادم و بعد منتظر نشستم تا به مصاحبه دعوت شوم. مطمئن بودم داشتن من برایشان نهایت خوش شانسی خواهد بود و با این طرز فکر، بی صبرانه منتظر بودم استخدام شوم. اما هیچ کدام از آنها من را نخواستند. تک تک شرکت ها درخواستم را رد کردند...