کتاب خوب مثل مرده ها

As Good As Dead
کد کتاب : 80470
مترجم :
شابک : 978-6227566529
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 416
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2021
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی نوجوانان گودریدز سال 2021

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب خوب مثل مرده ها اثر هالی جکسون

کتاب «خوب مثل مرده ها» رمانی نوشته ی «هالی جکسون» است که نخستین بار در سال 2021 منتشر شد. «پیپ» برای مقابله با «اختلال اضطراب پس از سانحه» (PTSD)، به مصرف قرص های «زاناکس» روی آورده است. او به دریافت تهدیدهای آنلاین عادت دارد اما یک پیام مشخص، بارها و بارها برای او ارسال شده است: «چه کسی دنبالت خواهد گشت اگر این بار تو کسی باشی که ناپدید می شود؟» فردی ناشناس، کبوترهایی مرده را در حیاط خانه «پیپ» می گذارد و شکل هایی اسرارآمیز را با گچ در مقابل خانه اش می کشد. کارآگاه «هاکینز» اما اعتقاد ندارد که الگویی مجرمانه در کار است و به همین خاطر، از تحقیق در مورد این رویدادها امتناع می کند. «پیپ» خودش دست به کار می شود و تحقیقاتش، او را به یک قاتل سریالی در زندان می رساند. با این حال «پیپ» نگران است که پلیس شاید فردی اشتباه را دستگیر کرده باشد.

کتاب خوب مثل مرده ها

هالی جکسون
هالی جکسون، زاده ی سال 1992، نویسنده ای انگلیسی است. او در باکینگهام‌شِر بزرگ شد و از نوجوانی شروع به نوشتن داستان کرد. کتاب «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» که به اثری پرفروش تبدیل شد، نخستین رمان او به شمار می آید.
نکوداشت های کتاب خوب مثل مرده ها
Twisty, surprising, and absolutely enthralling from page one.
پر پیچ و خم، غافلگیرکننده، و فوق العاده مهیج از نخستین صفحه.
Barnes & Noble

A phenomenal YA mystery that deserves to be one of the books of the year.
یک داستان معمایی کم نظیر در ادبیات نوجوان، که شایستگی دارد یکی از بهترین کتاب های سال باشد.
Nerd Daily

By the end of this mystery series, you'll never think of good girls the same way again.
در انتهای این مجموعه داستان های معمایی، هیچ وقت به «دخترهای خوب» مثل قبل فکر نخواهید کرد.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب خوب مثل مرده ها (لذت متن)
او همچنان هر روز با «راوی» حرف می زد. البته نه «راوی» واقعی، بلکه نسخه ای که در ذهنش زندگی می کرد. وقتی هراسان یا مردد بود، با او صحبت می کرد، از او می پرسید که چه کاری انجام می داد اگر خودش آنجا بود.

وقتی او تنها بود، «راوی» کنارش می نشست، و او همیشه تنها بود، مشغول نگاه کردن به عکس های قدیمی در گوشی اش.

به او شب بخیر می گفت و در تاریکی کنارش می نشست، در حالی که او داشت دوباره یاد می گرفت که چگونه بخوابد.