کتاب چرخش کلید

The Turn of the Key
  • 15 % تخفیف
    299,000 | 254,150 تومان
  • موجود
  • انتشارات: نشر نون نشر نون
    نویسنده:
کد کتاب : 24120
مترجم :
شابک : 978-6226652223
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 360
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

نامزد جایزه بهترین کتاب معمایی گودریدز 2019

معرفی کتاب چرخش کلید اثر روث ور

کتاب «چرخش کلید» رمانی نوشته ی «روث ور» است که اولین بار در سال 2019 به چاپ رسید. «روئن کین» در نامه هایی که از زندان برای وکیلش می نویسد، توضیح می دهد که برای نجات خود از شغلی تحقیرآمیز و رابطه ای بد با همخانه اش، به عنوان پرستار بچه به استخدام «الینکورت ها» درآمد. این شغل جدید، درآمد خوبی داشت و دو دختربچه ی تحت مراقبت او نیز، مودب و خوش رفتار بودند. اما وقتی پدر و مادر بچه ها درست بعد از آمدن «روئن» خانه را ترک کردند، رفتار دخترها تغییر کرد و کنترل های هوشمند خانه نیز با مشکل مواجه شد. وقتی «روئن» صداهایی را از پشت در قفل شده ی اتاقش می شنود، به این فکر می کند که شاید زندگی در این خانه، چیزی نیست که به نظر می رسد.

کتاب چرخش کلید

روث ور
روث ور (زاده سال ۱۹۷۷ میلادی) پدیدآور، رمان‌نویس، نویسنده، آموزگار، پیشخدمت، و کتاب فروش اهل بریتانیا است. عمده شهرت وی به سبب خلق رمان‌های هیجانی و روانشناسی است. کتاب‌های مشهور وی عبارت هستند از در یک جنگل تاریک تاریک (۲۰۱۵)، زنی در کابین ۱۰ (۲۰۱۶)، بازی دروغ (۲۰۱۷) و همین‌طور مرگ خانم وستاوی (۲۰۱۸). در کتاب های جنایی او، سبک نوشتن ور با سبک آگاتا کریستی مقایسه می شود. شخصیت های اصلی ور معمولا زنان عادی هستند که خود را در شرایط خطرناک شامل جنایت، پیدا می کنند. ور و کریست...
نکوداشت های کتاب چرخش کلید
A shocking saga of murder and deception.
حماسه ای شوکه کننده از قتل و نیرنگ.
Entertainment Weekly Entertainment Weekly

A thrilling novel that explores the dark side of technology.
رمانی مهیج که به کاوش در وجه تاریک تکنولوژی می پردازد.
Barnes & Noble

An excellent psychological thriller.
یک تریلر روانشناختی عالی.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب چرخش کلید (لذت متن)
توی زندان، آدم هایی را که به بچه ها آزاری رسانده باشند، دوست ندارند، آقای «رکسم». احتمالا این را می دانید. مسلما بهشان گفته ام که حقیقت ندارد؛ اتهامی که بهم زده شده. ولی آن ها نگاهم می کنند و می دانم به چه فکر می کنند؛ همه همین رو میگن.

می دانم که شما هم به همین فکر می کنید. همین را می خواستم بگویم. اگر مشکوک باشید، درکتان می کنم. هر چه باشد، پلیس را که نتوانستم متقاعد کنم. حالا هم که اینجایم، بدون وثیقه. لابد باید مجرم باشم. ولی حقیقت ندارد.

و حالا صد و چهل روز وقت دارم تا شما را متقاعد کنم. تنها کاری که باید بکنم گفتن حقیقت است، نه؟ فقط باید از اولش شروع کنم و ادامه دهم شفاف و با آرامش تا به انتها برسم. همه چیز از آن آگهی شروع شد.