کتاب حاضر، داستانی علمی و تخیلی است که در آن نویسنده به این سوال می پردازد که با توجه به توسعه ساخت اعضای بدن مصنوعی انسان، اگر علم تا جایی پیشرفت کند که قلب و مغز هم بتواند بسازد، سرنوشت انسان به چه سمتی سوق پیدا می کند؟ در این صورت، احساسات او چقدر طبیعی است و اصلا چه شکلی می شود؟ نویسنده در این داستان به این صورت نگاه کرده که اگر این اتفاق برای مغز و قلب انسان بیفتد، چه پیش می آید؟ مثلا اگر کلیت یک انسان به صورت مصنوعی تولید شود، چه اتفاقی برای انسان رخ می دهد، او بر اساس این ایده، داستان را نوشته است.
کتاب ملاقات با شانا