تحلیلی ظریف درباره ی دوستی، عشق و پیچیدگی های وجود.
رمانی حیرت آور.
شگفت انگیز.
بیشترین چیزی که به نظر می رسد درباره ی استفاده از زمان می دانیم، هدر دادن آن است.
در سال ۱۹۸۹ همزمان با سقوط دیوار برلین مردم؛ تنها، در بیمارستانی در نیوکاسل، مردی طلاق گرفته و بی فرزند و بی ملک و املاک که حتا در بستر مرگ تصور می کرد پسر پاتریک و هریت آگوست مرحوم بود و سرآخر از مرضی مرد که در تمام عمرش مایه ی هلاکتش بود: مولتیپل میلوما که در سرتاسر بدن پخش می شود تا آن که بدن از کار بیفتد. طبعا واکنشم به تولد دوباره، دقیقا در همان جایی که زندگی ام شروع شده بود در دستشویی زنانه ی ایستگاه برویک اپان تویید، در شب سال نوی ۱۹۱۹، آن هم با تمام خاطرات زندگی پیشینم، همان جنون باسمه ای و پیش بینی پذیر را در من پدید آورد.
وقتی خودآگاه بالغ من با تمام عظمتش به بدن کودکانه ام بازگشت، اولش گیج شدم و بعد درد کشیدم و بعد شک کردم و بعد در ورطه ی یأس غلتیدم و بعد فریاد زدم و بعد جیغ کشیدم و سرانجام در هفت سالگی من را به آسایشگاه سنت مارگو سپردند که خودم هم صادقانه تصور می کردم جای مناسبی برایم باشد. بعد از شش ماه حبس در اتاق، توانستم خودم را از پنجره ای در طبقه ی سوم به بیرون پرت کنم.
داستان های سفر در زمان، به شکل ها و گونه های مختلفی نوشته شده اند در این مقاله، بهترین آثار مربوط به این مفهوم را در تاریخ ادبیات با هم مرور می کنیم
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.
یکی از جذابترین کتابایی که خوندم علاقمند ژانر فانتزی از دستش ندین
کتاب مورد علاقمه عالیه و ترجمه خیلی خوبی هم داره
بی نظیره
عالی، یکی از بهترین رمانهایی ک خوندم
کتاب خوب و ترجمه خوب خانم اخوت
البته که مهرآیین اخوت آقاس و نام مستعار حسین شهرابیه
وای خدا بی نظیر هست این کتاب