نیچه، فیلسوف فتح، مومن به ایمانی که در زنجیر نمیکند، بلکه رهایی، پیروزی و فتح ابدی را ارمغان دارد، در تجربهی عاشقانهاش درگیر یکی از زنانی بود که با قدرت اغوایشان نه از خود عشق بلکه از ویرانگری منتهایش لذت میبرند. زنانی نظیر «ماریا ایریبارنه»ی «تونل» که «خوآن پابلو کاستل»، آن نقاش افسونگر آرزانتینی را به سرحدات جنونی رساند که جز جنایت راهی نداشت. فردریش نیچه البته همهی آن جنون را تجربه کرد ولی جنایتی نکرد - شاید هم کرد و آن جنایت چیزی نبود جز مرگ تدریجی یک نابغه در بستر جنون! فیلسوف بزرگ آلمانی که همهی اندیشهورزان پساز او، در دامنهی تأثیرش بودند، از ناکامی عشق به سالومه، گشودگیای بیرون کشید که هربار در جایجای کتابهایش هویدا بود و در کتاب «نیچهی عاشق: جملات قصار و گزینگویههایی درباره عشق از فردریش نیچه» مجموع شدهاند. این کتاب بیرون کشیدن همهی وجوه مختلف نیچه است که به سبک منحصربهفرد او، با ایجاز و کوتاهنویسی خاص خودش، نسبت عشق را با ازدواج، رابطهی جنسی، سیاست، مذهب، خانواده، دوستی و ... توضیح داده و سرانجام محتوم عشق را حتی با وجود پیوند ناگسستنیاش با هلاکت، رهاییبخش میداند. نیچهی عاشق درسگفتاریست برای فهم سیروسفر مدام عشق و همهی آن انرژی بیپایان نهفته در آن که از الزامات عیش مدام بودن در جهان است.
کتاب نیچه عاشق