زمینه این بحث این کتاب، رمان بریتانیاست. از دید مولف، این گونه از رمان ها درست زمانی پدید آمدند که نویسندگان بر آن شدند تا دست به ساختاربندی سوژه ای بزنند که در نوشتار پیش از آن ها غایب بود. با این حال، زمانی که چنین سوژه ای در ادبیات داستانی ساختاربندی شد، نشان داد که نه تنها می تواند خودش را در نویسنده بلکه در خواننده، دیگر رمان ها و حتی در فضای فرهنگی، قانون گذاری، پزشکی، اخلاقی، فلسفه سیاسی، زندگی نامه ای، تاریخی و دیگر ریخته ای نوشتاری باز تولید کند که فرد را اساسی ترین واحد ممکن به شمار می آوردند. به بیان ساده تر، این سوژه ویژه فرهنگی و طبقاتی همان چیزی است که ما امروزه آن را - فرد - می نامیم.
رمان ها برای پدید آوری یک فرد مشخص می بایست به گونه ای می اندیشیدند که گویی چنین موجودی از پیش وجود داشته و نه تنها سوژه راویتگر و خاستگاه نوشتار بوده بلکه هدف روایت و ارجاع نوشتار نیز به شمار می آمده. افزون بر این، سلب اعتبار مفاهیم رقیب مرتبط با سوژه - که بیشتر از سوی دیگر رمان ها معرفی و پیشنهاد می شدند - و معرفی آن ها به عنوان مفاهیمی ویژه و در سطحی پایین تر از مفاهیم انسانی، خیالی و یا خطر آفرین نیز برای پدیداری چنین فردی الزامی به نظر می رسیدند. برآیند چنین حرکتی یک طبقه بندی فرهنگی و انبوهی صنایع ادبی بسیار شکننده بود که همیشه، در عین نگه داشت حالت تدافع اش، بسیار نرمش پذیر و آماده سازگاری کامل با شرایط فرهنگی - تاریخی تازه می نمود و...
کتاب رمان ها چگونه می اندیشند؟