کتاب دخیل برپنجره فولاد

Involved in steel plate
کد کتاب : 8318
شابک : 9789643511456
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 164
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب دخیل برپنجره فولاد اثر امیرحسن چهل تن

در مجموعه حاضر شانزده داستان کوتاه از "امیرحسن چهل تن" از دو مجموعه "دخیل بر پنجره فولاد" و "صیغه" درج شده است. تقریبا همه داستان های این مجموعه از دید هوشیار و قضاوت کننده یک کودک روایت می شوند. در داستان های مجموعه "دخیل بر پنجره فولاد" نویسنده درگیر خاطرات دوران کودکی است. داستان های این مجموعه تک گویی غربتناک کودکانی است که با از دست دادن عزیزی، بخش مهمی از معنای زندگی شان بر باد می رود. راوی داستان های مجموعه "صیغه" در خانواده ای "دست به دهن" می زید و در هر برخورد با هراس های اجتماعی و فقر اقتصادی، زخمی تازه بر می دارد.

کتاب دخیل برپنجره فولاد

امیرحسن چهل تن
امیرحسن چهلتن (زاده ۹ مهر ۱۳۳۵، تهران) یک روزنامه‌نگار، نویسنده ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران است. آثار او بارها نامزد جوایز مختلف ادبی از جمله جایزه هوشنگ گلشیری و کتاب سال جمهوری اسلامی بوده‌است.
قسمت هایی از کتاب دخیل برپنجره فولاد (لذت متن)
دوییدم طرف نخلستون. هوا خیلی گرم بود. نم توی هوا می جوشید و بخار می شد. بوی نارس نخل ها هوا رو شکافته بود و قاطی بوی دریا می شد و توی نخلستون ولو. خورشید قایده ی یه سینی بزرگ، توی دریا از کونه خورده می شد. نخلستون تاریک تر از بیرون بود. سایه های دراز نخل ها سنگینی شون را انداخته بودن روی هم. وقتی که راه می رفتن نخلا یکی یکی از جلوم فرار می کردن. توی نخلستون هوا داغ تر بود. پیرهنم خیس بود. هنوز یه سوت دراز قرمز به اندازه ی یه سوزن تو نی نی چشمم بود. گل یه تیکه چوب دو خوشه خرما بسه شده بود. توی نخلستون هیچ کس نبود جز درختا. قلبم تاپ تاپ خودشو به قفسه سینه م می زد. می ترسیدم تا لب جاده برسم ماشین رفته باشه. هوای نخلستون کم کم سیاه می شد. یه سوسک از آستینم بالا می رفت. خوشه ها سنگین بود. نمی شد بدوم. یهو سر و کله مشدی با بیلش پیدا شد. مث این که نخلستون زاییده بودش. می خواستم خودمو قایم کنم اما منو دید…