فرایند اجتماعی تولید و مصرف علم، امروزه در جریان پیچیدهای از مناسبات و تعاملات میان انسانها و نهادها رخ میدهد. پیچیدگی این مناسبات از آنجا که برای هر فرد یا نهادی پیش از ورود به چنین فرایندی آغازگر مسائل و مصائب بسیار است نیازمند مطالعه است. سیاستگذاری علم و فناوری تلاشش پیش از هر چیز مطالعۀ این مناسبات پیچیده برای فهمپذیرکردن آنها و پس از آن، طراحی مناسباتی جدید برای بهینهکردن فرایند اجتماعی تولید و مصرف علم است. ایجاد شبکهای بهینه از تعاملات میان افراد و نهادها برای نیل به بهرهوری بیشتر در فرایند تولید و مصرف علم از اهداف اصلی سیاستگذاری در علم و فناوری است. سیاستگذاری علم و فناوری شاخهای میانرشتهای از دانشهای جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت و مطالعات علم و فناوری است که آماج خود را تنظیم مناسبات کنش در حوزۀ علم و فناوری قرار داده است و درصدد است از طریق پیشبینی احتمالات ممکن در این حوزه سیاستهایی واقعگرایانه تدوین نماید. کتاب حاضر که با تلاش محققانه دکتر سیدمحمدامین قانعیراد به نگارش درآمده در همین راستا درصدد است مدلی مفهومی برای ایجاد و استقرار سازمان شبکهای علم و فناوری در کشور تدوین نماید. همانطور که نویسنده در مقدمه کتاب نیز بدان اشاره دارد، تاسیس شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری (شورای عالی عتف) گامی ارزشمند در ایجاد چنین شبکهای بوده است. شورای عالی عتف در اجرای ماده ۹۹ قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با هدف اصلی انسجامبخشیدن به امور اجرایی و سیاستگذاری کلان نظام علمی، تحقیقاتی و فناوری کشور و با آرمان ایجاد شبکهای فرابخشی در این حوزه پدید آمد. آنچه ضرورت وجود کتاب پیشرو را تبیین میکند موانع عدیدهای است که بر سر راه استقرار نهادی چنین سازمانی وجود دارد. از آنجا که داعیۀ هرگونه شبکهایشدن در حوزه علم و فناوری مبتنی بر ایجاد زمینهای پیچیده و البته مدیریت شده برای تعامل سازنده میان افراد و نهادهای درگیر در فرایند اجتماعی تولید و مصرف علم است، استقرار نهادی سازمان شبکهای علم و فناوری کشور نیز به معنای کار بدون اختلال یا تعامل پویا و سازنده میان این نهادها تحت نظر شورای عالی عتف است. از نظر نویسنده کتاب، اکنون، این تعامل پویا وجود ندارد و عوامل بسیاری در گردش شبکهای کنشها اختلال ایجاد میکنند. به نظر مهمترین زمینه برای رفع موانع موجود، توسعۀ حوزه عمومی در عرصه مدیریت علم و فناوری در کشور است. به بیان دیگر بهتر است سیاستها در حوزه علم و فناوری به سمت ایجاد سازمانهای غیردولتی شبکهای چون اجتماعات علمی و سازمانهای مردمنهاد در این عرصه سوق یابد. به همین سبب در کتاب حاضر بخشی به بیان تجربیات دیگران در گسترش چنین حوزههایی و اثرات مطلوبش بر ایجاد و استقرار سازمان شبکهای مورد نظر اختصاص یافته است. در این کتاب، نقد تجربیات داخلی در ایجاد و استقرار شبکه سیاستی علم و فناوری، از طریق مطالعۀ موشکافانۀ اسناد سیاستی در حوزههای مرتبط صورت گرفته است که کاری در نوع خود کمنظیر به شمار میآید. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تلاش دارد از طریق انتشار این کتاب در راستای اهداف سازمانی خود بهعنوان کانون مولد اندیشه در حوزه مطالعات اجتماعی و فرهنگی علم و فناوری قدم بردارد. امید است با بهرهبرداری موثر از نتایج اینگونه تحقیقات، مشکلات و مسائل مدیریت علم و فناوری در کشور مرتفع گردد و آیندهای درخشان برای آموزش عالی کشور پدید آید.
کتاب شبکه سیاستی علم و فناوری