حضار ایستاده بودند و بعضی ها در گوش یکدیگر پچ پچ می کردند و هر از چند گاهی به پشت سر خود نگاهی می انداختند. به راحتی می شد فهمید که درباره چه چیزی سخن می گویند، عروس و داماد... پس از دو سال و هفت ماه جینی و مت به یکدیگر رسیدند و با آنکه خانواده هیچ کدام از آنها هم سو با کلیسا و آیین آن نبودند اما آهنگ آن کردند که آیین پیوند زناشویی خود را در کلیسا برگزار نمایند. کلیسایی که چهار یا پنج سال می شد که سر و صدای زیادی به پا کرده بود و دگرگونی های فراوانی داشت ، درست از زمانی که او آمد..
از زمانی که کشیش جدید آمد هر چیزی را که می شد به آن فکر کرد به یکباره دگرگون شد از جمله چهره ی مسیح بزرگ..... چهره ای تازه که تا قبل از آمدن پدر یحیی، هیچ کشیشی آن را برای مردم نشان نداده بود. شاید به همین خاطر بود که آمد و شدها دگرگون شد و خانواده های همسو با کلیسا دیگر خواستار آن نبودند و خانواده هایی که همسو با کلیسا نبودند حال فقط آهنگ آن را داشتند.