برف صندلی پدر پدر دومینوباز کودکی هامان پدر ترنا باز جوانی هامان پدر حاج رمضان میانسالی هامان پدر با برف و بازنشستگی نشسته روی صندلی با تقدیر اشیای مرده با درخشش اشیای زنده مقابل چشمانش نوری گذرکرده از اشیا بیرون زده از شکاف توپ پلاستیکی پاشیده بر سر عروسک بی مو لغزیده روی لبه لگنچه ی پر از ادرار پرتاب شده از شاخه ای به شاخه ای درخشان در سطح برف تابیده به طوقه ی دوچرخه آویزان از استخوان لای رکاب...