کتاب یادداشت های یک مرغ

10-Minute Plays for Kids of All Ages
۷ نمایشنامه ی ۱۰ دقیقه ای برای بچه ها
کد کتاب : 88366
مترجم :
شابک : 978-6222742133
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 188
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب یادداشت های یک مرغ اثر کارلین گریفیث

در یادداشت های یک مرغ 7 نمایشنامه کوتاه و بدون حق امتیاز را خواهید یافت که برای دانشجویان تئاتر، رسیتال‌های کلاس بازیگری و حتی گروه‌های جوان مناسب است. این نمایشنامه ها به اندازه کافی همه کاره هستند و می توانند به عنوان تئاتر خواندنی تا تولیدات تمام صحنه اجرا شوند. اکثر نقش‌ها از نظر جنسیت انعطاف‌پذیر هستند و بین 6 تا 20 بازیگر هستند. هر نه نمایشنامه مناسب سن کودکان و نوجوانان و بدون هیچ گونه موضوع یا زبان نامناسب هستند. بچه های 5 ساله برخی از این نمایش ها را تماشا و اجرا کرده اند. این نمایشنامه ها چندین ژانر از جمله: تخیلی افسانه ای، تهاجمات بیگانگان علمی تخیلی، تا ابرقهرمانان فوق العاده احمق را پوشش می دهند. این نمایشنامه ها کودک درون همه ی ما را نشان می دهد.
عناوین این نمایشنامه‌ها عبارت‌اند از:
آزمون ابرقهرمانی
جک و دندان‌درد غول
آرماند؛ دلتنگ خانه
یادداشت‌های یک مرغ
تصویر تابیتا
سرآشپز آوازخوان
چوب‌دستی تالمارج

کتاب یادداشت های یک مرغ

کارلین گریفیث
کارلین گریفیث، بزرگ شده در سن برناردینو، کالیفرنیا، در اوایل 4 سالگی علاقه به تئاتر و هنرهای نمایشی را پیدا کرد. او بیش از 30 سال در تمام زمینه های هنرهای نمایشی با شدت کار کرده است. او استعداد خود را در نوشتن با نمایش های کوتاه آغاز کرد.
قسمت هایی از کتاب یادداشت های یک مرغ (لذت متن)
مخفی من: (به اطراف نگاه می کند.) خوب شد اول از همه رسیدم. می دونم چی کار کنم. خودم رو مخفی می کنم و صبر می کنم ببینم رقیب هام کی ان. (حالتی به خودش می گیرد تا با محیط هم شکل و هم رنگ شود.) تنر چابک: (سریع وارد صحنه می شود و به ساعتش نگاه می کند.) آخیش، خوبه، دیر نکردم. انگار اولین نفرم. (حشره ای را کف زمین می بیند. چندشش می شود و با کفش می کوبد رویش.) این هم از این. عق... حالم از حشره ها به هم می خوره. هیپنوتام وارد می شود. (تنر چابک را می بیند. او هم متوجهش می شود. به هم خیره می شوند. هیپنوتام دور او می چرخد و ذهنش را می خواند.) هیپنوتام: آهان، می خوای بدونی من چه قدرتی دارم، درسته؟ همین الان دارم ازش استفاده می کنم! به چشم هام دقت کن! (دستانش را مقابل چشم های تنر چابک تکان می دهد.) تنر چابک تلاش می کند نگاهش را از او بگیرد اما نمی تواند. سانی پرتوی وارد می شود.