مسأله اتوریته جعل قاعده الزام آور به عنوان ریشه قانونگذاری، از مسائل چالش برانگیز عصر مشروطه تاکنون بوده است و این پژوهش در پی آن است که نقش مبانی معرفتی را در این مسأله بنیادین بررسی کند. بر اساس مبانی اصولی، از قبیل مصلحت سلوکیه به عنوان نظریه تصویب شیعی، اصل عدم حجیت ظن، انسداد باب علم و علمی و اصول و قواعدی چون اباحه، برائت، تسلیط و عدم ولایت، باید به این پرسش پاسخ داده شود که حق ها و آزادی ها چگونه توجیه می شوند، قواعد الزام آور به چه شکلی کشف یا ایجاد می شوند و انسان در امر قاعده گذاری چه جایگاهی پیدا می کند؟ اگرچه اروپا در عصر روشنگری و پس از دوره حاکمیت کلیسا، این جایگاه را به انسان اختصاص داد، اما در حقوق عمومی ایران همچنان بحث کیستی قاعده گذار و منشأ وضع قاعده الزام آور در حوزه عمومی مطرح است. توضیح بیشتر آنکه ریشه اندیشه سیاسی انصاری و پیروان مکتب او را می بایست در مبانی معرفت شناختی اندیشه آنها جست وجو کرد. به عنوان نمونه اصل عدم ولایت که موثر بر اندیشه شیخ در خصوص ولایت فقیه است، مبتنی بر اصل عدم حجیت بوده که موضوعی معرفت شناختی محسوب می شود. بنابراین بسیاری از اندیشه های سیاسی - اجتماعی و آرای فقهی مربوط به حوزه عمومی را می توان در معرفت شناسی شیخ پی گرفت.»