منزوی بیشتر شاعر فراق هاست و حتی وصالش نیز بوی فراق میدهد ولی فراقی که امید گریه آوری در دل خود تعبیه کرده است تا شنونده چندین حس ناب و زلال را توام و یکجا با خواندن اشعارش تجربه کند. شعر منزوی شعر تکرار است که باید به تکرار خواند و به تکرار گریست و به تکرار خندید و به تکرار آوازش کرد. گویی در بطن و زیر خوانش اشعار منزوی، بربط نوازی دیوانه نشسته و بربط می نواز د و یا سنتور نوازی، مجنون ملودی های معطری از مضراب به سیم های موازی سازش می چکاند که چنین چند صدایانه، انسان را در خوانش اشعارش، حالی چند سویه دست میدهد که بیشترین سویه آن، میل به گریستنی ست که بیشترین تمایل آن، بر ذوق و شوقی ست که از ناکجاهایی که هنوز کجاها را ندیده اند روانه گشته اند!|
کتاب شوکران نوش غزل