آیا می شود، اتفاقات این زندگی هدفمند نباشند؟ اتفاقاتی که بسته به درخواست و شوق ما، سوار قطار خدا می شوند و به مقصد زندگی ما، راه می افتد، نظم می گیرند، ویران می کنند، از نو می سازند و نامشان می شود (زندگی ما) ...
می شود بدون پیام و درس و رشدی در نهان، راهی زندگی ما شده باشند؟
می گویند: خدا عاشق است و ما معشوق!
می شود قطاری که عاشق برای معشوق می فرستد، جز خیر باشد؟ جز شور باشد و نور؟
میدانی، عاشق، بخشنده و مهربان است، کلمه را هم سوار بر قطار زندگی همراه ما، فرستاده و باز هم می فرستد!
من تشنه کلماتم و دستانم را در ایستگاه قطار این زندگی کاشته ام تا سبز شود و بار بدهد. میوه دستانم همین کتاب پیش روی توست. بفرما، تقدیم به تو... نوش جان
کتاب قلبی که سبز شد