هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد/ می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد/ آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:/ یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد/ وای بر تلخی فرجام رعیت پسری/ که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد/ ماهرویی دل من برده و ترسم این است/ سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد/ دودلم اینکه بیاید من معمولی را/ سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد/ مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد/ ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد/ شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه/ باید این قائله را “آه” به پایان ببرد/ شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد/ ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!/ شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد/ ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!
بـا من بـرنـو به دوش یـاغی مشروطه خواه/ عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه/ بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟/ بــا مـن تـنـهـا تـر از سـتـارخـان بـی سـپـاه/ موی من مانند یال اسب مغرورم سپید/ روزگـار من شـبـیـه کـتـری چوپان سیاه/ هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق/ کـنـده ی پـیـر بـلـوطی سوخت نه یک مشت کاه/ کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود/ یـک نـفـر بـایـد زلیخا را بیاندازد به چاه/ آدمـیـزادست و عشق و دل به هر کاری زدن/ آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه/ سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند/ "دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
فرق کتابی که جلدش سفیده با اونی که جلدش مشکیه چیه؟
من به خودم افتخار میکنیم که همشهری این شاعر بزرگوار و توانمند هستم
حامد عسکری غزلسرای چیره دستی ست و به حق در این کتاب هم خوب تونسته مخاطب رو سحر کنه با غزلیات زیباش
واو! اینجام هستی!
سلام استعارهاتون خیلی عالیه، من کتاب خال عربیتون رو خوندم اونجاهم استعارهای قشنگی دارین،ممنون موفق باشید
استعار چیه؟