یک سال از زمانی که بیلی فلاناگان به کوهنوردی انفرادی در برهوتی خالی از سکنه رفته بود می گذشت. جسد او هرگز پیدا نشد، فقط موبایلی خورد شده و یک لنگه کفش پیاده روی از او پیدا شد
همسر بیلی و دختر نوجوانش به بهترین شکل با مرگ او کنار آمده بودند:
جاناتان مشروب می خورد و اولیو دور از همه چیز بزرگ می شد.
اما اولیو شروع به دیدن تصاویری عجیبی از مادرش در عالم رویا کرد و متوجه شد مادرش هنوز زنده است. اولیو و جاناتان با هم شروع به جستجو درباره حقایق بیلی کردند و در ادامه به رازی پنهان و کشف نشده از بیلی برخوردند که کلید تمام معماهایشان بود.
کتاب پنهان شدنم را ببین