رسم و عادت این است که پس از خوانده شدن صیغه عقد نکاح داماد را به مجلس عقدکنان آورده از دور در آینه صورت عروس را می بیند اما عروس در این وقت هم حق ندارد سرخود را که به زیر افکنده بلند کند و دیدگان فروبسته را اندکی گشوده و نگاهی با همسر خود رد و بدل نماید که اگر کرد او را بی جا می خوانند. مجلس عقدکنان شهرناز آماده شده به هر نوید و تهدید بوده دختر را برای آمدن به مجلس حاضر ساخته اند جامه حریر سفیدی بر او پوشانیده وی را به همه گونه آرایش ها بیاراسته به مجلسی که پر است از خانم های محترم پیر و جوان خویش و بیگانه به اندازه ای که راه آمد و شد بسته است آورده به زحمت می برند به جای خود بنشانند. در اتاق که به واسطه دود کندر و اسپند و بوی عطرها و گل ها و میوه جات و ادویه گوناگون و تنفس زیاد رنگ و بوی هوایش تغییر کرده به طوری که اشخاص آزاد بنیه دار نمی توانند بیش از چند دقیقه در آن جا زیست نمایند و ناچارند برای تغییر هوا خود را بیرون بیندازند شهرناز ناتوان سر تا پا فکر و خیال چند ساعت زیر دست آرایش کنندگان خودپسند زحمت و فشار دیده در عرق شرمندگی غوطه ور چگونه می تواند یکی دو ساعت بی آنکه سربلند کرده نفسی به آسایش بکشد یا حرکتی نموده باشد زیست نماید.