کتاب حاضر تحقیقی است متکی بر اسناد و منابع تاریخی دربارهی رویدادها، شرایط، قراردادها و روندهایی که در دورهی قاجار از سوی انگلیسیها اعمال شد و به جدایی بخش عمدهی سیستان از ایران و الحاق آن به افغانستان امروزی گردید. دورهی تحت بررسی تقریبا سه دههی پایانی قرن نوزدهم است یعنی، از 1872 که گلد اسمیت، مامور تعیین حدود دو طرف، حکمیت خود را صادر نمود، سپس، مک ماهون آن را ادامه داد، تا سالهای 7-1906 که حدود مرزها شکل قطعی و نهایی به خود گرفت. این دورهی زمانی همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه قاجار است. کتاب از حفت فصل تشکیل شده است. فصل اول با توصیفی از موقعیت جغرافیایی، وضعیت کشاورزی و زمینهای حاصلخیز سیستان آغاز میشود، سپس به رقابتهای بینالمللی روسیه وانگلستان در عصر استعمار و تلاشهای انگلستان برای ایجاد منطقه حایل میان هند و روسیه اشاره میشود که منجر به نفوذ انگلستان در نواحی شرقی ایران گردید. نویسنده در ادامه اقدامات ماموران انگلیسی و نمایندگان دولت ایران، همچنین حکام و سرداران محلی را از نخستین توافقات و تعیین حدود تا پایان کار گلد اسمیت، بازگو میکند. در فصل دوم، مرحلهی تجزیهی سیستان و محروم کردن بخش ایران از آب کافی بررسی میشود. در این فصل نیز نخست زمینههای بینالمللی رقابت روسیه و انگلستان در اواخر قرن نوزدهم بیان میگردد، آنگاه اقداماتی که منجر به اختلاف مرزی ایران و افغانستان گردید و ریشه در حکمیت گلداسمیت داشت، و در پی آن میانجیگری دولت بریتانیا بر اساس قرارداد پاریس و اعزام هیات مکماهون در سال 1903 برای تعیین قطعی مرزها بازگو میشود. در فصل سوم از نقش موثر حشمت الملکن امیر وقت قائن، در پیشبرد اهداف انگلیسیها در سیستان سخن میرود. در این فصل همچنین ابعاد و چگونگی شورش مردم سیستان علیه انگلیسیها در سال 1902 تشریح میشود. فصل چهارم به نقش دو کارگزار دیگر ایرانی، میرزا عبدالحمیدخان غفاری (یمین نظام)، (کمیسر ایران و سرحد دار سیستان) و میرزا موسی خان (نایب الوزاره)، کارگزار وزارت امور خارجه در سیستان، که اولی طرفدار انگلستان و دومی مخالف سیاستهای انگلستان در سیستان بودند، همچنین فشارهای انگلستان به دولت ایران برای عزل موسیخان و ابقای عبدالحمید خان اختصاص دارد. در این فصل علاوه بر این، چگونگی تعیین و نتایج تقسیم آب سیستان توسط مکماهون بازگو میگردد. در فصل پنجم وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان در سال 1872، هنگام تجزیهی سیستان، با سه دههی بعد که تقسیم آب به زیان ایران صورت گرفت مقایسه میشود. نویسنده معتقد است تجزیهی سیستان با شرایطی که انگلستان تحمیل نمود موجب تخریب کشاورزی و کاهش دامداری و شیوع طاعون، قحطی و شورش، و در نهایت تخریب سیستان ایران شد. فصل ششم مرور کوتاهی بر رقابتهای استعماری دولتهای روسیه وانگلستان و آلمان در قرن نوزدهم میلادی در ایران و امتیازات و قراردادهایی که در این راستا منعقد شد. در آخرین فصل، مسالهی تقسیم آب سیستان و قرارها و اقدامات انجام شده در این زمینه در دورهی رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی تا سال 1351 به اختصار پیگیری میشود. کتاب با فهرست منابع و نمایههای اسامی به پایان میرسد.
کتاب سرزمین سوخته