علی خلیلی جوان دهه هفتادی که زندگی ساده و آرامش را در گوشهای از شهر با مسجد، هیأت و طلبگی و تربیت انقلابی نوجوانان پر میکند و در این مسیر با جدیت تمام از انجام کوچکترین کارها ابایی ندارد.
علی خلیلی نماد تک تک جوانانی است که هر کدام در دلشان شور و شعور انقلابی را دارند.
وی در 25 تیر ماه سال 1390 (شب نیمه شعبان) وقتی در خیابان متوجه تعرض چند جوان با حالت غیر طبیعی به دو خانم جوان میشود، جلو میرود و به عنوان آمر به معروف و ناهی منکر تذکر میدهد. دو خانم جوان موفق به فرار میشوند ولی شهید خلیلی با ضربه چاقوی یکی از جوانها زخمی و شاهرگ گردنش بریده میشود. کتاب زخمی لبخند روایتهایی از زندگی و شرح ماجرای آن شب و دو سال مجروحیت و نهایتا شهادتش است که از زبان مادر و یکی از دوستان نزدیگ این شهید عزیز روایت شده است.
کتاب زخمی لبخند