محمدحسین تونی، (۱۲۹۸ق-۱۳۳۹ش) معروف به فاضل تونی، مجتهد، ادیب و مدرّس حکمت و عرفان. وی در شهرهای تون، مشهد، اصفهان و تهران به تحصیل پرداخت و در درس ادیب نیشابوری، جهانگیرخان قشقایی، آخوند فشارکی و آقا میرزا هاشم اشکوری حاضر میشد. او آثاری در کلام، فلسفه، حکمت و عرفان در قالب کتابهایی همچون حکمت قدیم و الهیات به یادگار گذاشت. شهرت او بیشتر در علوم معقول است. از شاگردان وی میتوان به حسن زاده آملی و جوادی آملی اشاره کرد. وی در مقبره ای درقبرستان شیخان قم مدفون است. تونی پس از فرا گرفتن خواندن و نوشتن در مدتی کوتاه، به تحصیل مقدمات ادبیات عربی پرداخت و تمامی قرآن کریم را نیز حفظ کرد. در ابتدای تحصیلش، پدرش درگذشت. تونی در زادگاه خود، شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک (البهجة المرضیة) را نزد ملا محمد باقر تونی، و مغنی را نزد آقا میرزاحسین خواند و مقداری از مطوّل را نیز فرا گرفت. در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به مشهد رفت. استادان وی در آنجا عبارت بودند از: ادیب نیشابوری در درس مطوّل، که لقب «فاضل” را او به محمدحسین داد؛ آقامیرزا عبدالرحمان مدرّس شیرازی در تدریس قسمتی از مطوّل و خلاصه الحساب شیخ بهائی و هیئت و نجوم و تحریر اقلیدس؛ حجة الاسلام بجنوردی در فقه و اصول و شیخ اسماعیل قائنی در درس معالم. پس از شش سال، او با شیخ محمد که بعدها در اصفهان به شیخ محمد حکیم معروف شد به اصفهان رفت تا فلسفه بیاموزد و دانستنیهای خود را در فقه و اصول تکمیل کند. در آن هنگام، اصفهان مهد دانش و ملقب به دارالعلم بود و تدریس علوم دینی و فلسفی در آنجا رونق داشت. فاضل تونی و شیخ محمد، در اصفهان اتاق کوچکی گرفتند و با تنگدستی، اما با شور و حرارت به تحصیل پرداختند. فاضل تونی از اولین روزهای اقامت در اصفهان، در درس منظومه جهانگیرخان قشقایی حاضر شد و پس از شش سال آن را تمام کرد. جهانگیرخان دوره منظومه حکیم سبزواری را در شش سال تدریس میکرد و بیشتر قسمتهای مطالب شفا و اشارات و حکمة الاشراق و اسفار را در ضمن آن بیان میکرد. تونی هم زمان با تحصیل منظومه، از سید محمد صادق خاتون آبادی و آخوند فشارکی و سید علی نجف آبادی، فقه آموخت. او یازده سال در اصفهان ماند که به گفته خود وی، بهترین ایام عمرش بوده و تمام وقت خود را به تحصیل و مباحثه و تدریس و عبادت و ریاضت و خودسازی پرداخت. فاضل، پس از اقامت یازده ساله در اصفهان سفری به خراسان کرد و بار دیگر عازم اصفهان شد. اما در بین راه، چون به تهران رسید، با خبر شد که آقا میرزا هاشم اشکوری، استاد نامور فلسفه در مدرسه سپهسالار جدید، تدریس شرح مفتاح الغیب را آغاز کرده است. چند روزی در این شهر درنگ کرد و به درس اشکوری حاضر شد. احاطه علمی و صفای محضر اشکوری فاضل را چنان مجذوب ساخت که از رفتن به اصفهان صرف نظر کرد و در تهران ماند. او علاوه بر شرح مفتاح الغیب، شرح فصوص الحکم و تمهید القواعد را نیز از وی فراگرفت.